نوشته شده در
89/4/17:: 12:22 عصر
امام باقر(ع) فرمود: مردی از پیروان حضرت رسول(ص) به نام سعد که بسیار فقیر و بیچاره بود و جزو اصحاب
صفه محسوب می شد، تمام نمازهای شبانه روزش را پشت سرحضرت رسول می خواند.
رسول خدا از تنگدستی سعد متاثر بود و روزی به او وعده داد:
اگر مالی به دستم بیاید، تو را بی نیاز می کنم.
مدتی گذشت و اتفاقاً چیزی به دست ایشان نیامد و افسردگی پیامبراز دیدن وضع سعد و نداشتن وجهی که او را تامین کند،بیشتر شد.
دراین هنگام جبرئیل نازل گردید و دو درهم با خود آورد و
عرض کرد:خداوند می فرماید: ما از اندوه تو برای ت
نگدستیسعد آگاهیم.اگر می خواهی ازاین حال خارج
شود،این دو درهم را به او بده و بگو خرید و فروش کند.
حضرت رسول دو درهم را گرفت و وقتی برای نماز ظهر ا
ز منزل خارج شد، سعد را مشاهده کرد که به انتظار
ایشان جلو یکی از حجرات مقدسه ایستاده بود.
پیامبر به او فرمود:می توانی تجارت کنی؟
عرض کرد: سوگند به خدا که سرمایه ندارم.
پیامبر دو درهم را به او داد و فرمود: با همین
سرمایه،خرید و فروش کن.
سعد پول را گرفت و برای انجام فریضه در خدمت حضرت
به مسجد رفت و نماز ظهر و عصر را به جا آورد.
پس از پایان نماز عصر، رسول اکرم فرمود: حرکت کن و در طلب روزی تلاش نما.
سعد بیرون آمد و شروع به معامله کرد.
خداوند هم به او برکتی داد که هرچه را به یک درهم می خرید، به دو درهم می فروخت. معاملات او همیشه
سودش برابری با اصل سرمایه داشت وکم کم وضع مالی او بهتر و بهتر شد؛ به طوری که نزدیک مسجد دکانی
گرفت. او اموال و کالای خود را درآنجا جمع کرده و می فروخت.
رفته رفته اشتغالات تجارتی سعد بیشتر شد و کارش به جایی رسید که وقتی بلال اذان می گفت و حضرت برای
نماز بیرون می آمد، سعد را مشاهده می کرد که هنوز خود را برای نماز آماده نکرده و وضو نگرفته است.
پیامبر فرمود: سعد! دنیا تو را مشغول کرده و از نماز بازداشته است.
سعد عرض می کرد: چه کنم یا رسول الله! اموال خود را بگذارم که ضایع شود؟ به این شخص جنسی فروخته ام و
می خواهم قیمتش را دریافت کنم.
از آن دیگری کالایی خریده ام و باید تحویل بگیرم و پولش را بپردازم.
پیامبراز مشاهده ی اشتغال سعد به ثروت و بازماندنش از عبادت و بندگی افسرده شد؛ بیشتر از مقداری که در
زمان تنگدستی اش متاثر بود.
روزی جبرئیل نازل شد وعرض کرد: خداوند می فرماید: ازافسردگی تو اطلاع یافتیم. اینک کدام حال را برای سعد
می پسندی؟ وضع پیشین را یا گرفتاری و اشتغال کنونی او به دنیا و افزایش ثروتش را؟
پیامبرجواب داد:همان تنگدستی سابقش را بهتر می خواهم؛ زیرا دنیای فعلی او آخرتش را برباد داد!
جبرئیل گفت:آری،علاقه به دنیا و ثروت،انسان را از یاد آخرت غافل می کند. اگر می خواهی که او به حال گذشته
برگردد،دو درهمی را که به او داده ای پس بگیر.
رسول خدا(ص) از منزل خارج گشت و پیش سعد آمد و فرمود: دو درهمی که به تو دادم، برنمی گردانی؟
سعد عرض کرد: اگر دویست درهم،هم خواسته باشید می دهم.
پیامبر فرمود:نه؛همان دو درهم را بده.
سعد دو درهم را داد و چیزی نگذشت که دنیا به او پشت کرد و به حال اولیه ی خود برگشت.
منابع:
حیات القلوب، ج 1، ص 578
قصه ها و پندها،جلد2،سید ناصر حسینی
کلمات کلیدی :
|